سفارش تبلیغ
صبا ویژن

باکلک صبح بر ساحل قلم نقش دریا می زنم نقش فردا

اوقات شرعی
هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت همراه ماخواهد بود. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 16213

 
 
درباره خودم
باکلک صبح بر ساحل قلم نقش دریا می زنم نقش فردا
مهرداد
سلام ممنونم از اینکه به ساحل قلم من امدیدو فقط یک نکته در باره این وبلاگ این که هر کسی در وجودش یک دریایی داره و شایدهم یک اقیانوس ویا بزرگتر چه بدونه چه ندونه و وقتی به فرض یک من نوعی یک چیز می نویسه ازاون دریا نشآت میگیره دیگه !پس اون کاغذ یا صفحه ی اینترنتی ویا هر جای دیگه می شه ساحل اون حرفی که نوشته .که این حرف رو کسی تو اون دریا نمیتونست بخونه ولی در این ساحل که ساحل قلم نام میگیره میتونه بخونه ونظر بده پس این شماو این ساحل قلم وبعد تظرات شما!در ضمن سعی می کنم ان شاالله نوشتنم استمرار پیدا کنه برای اطلاعات بیشتر به مطلب من رو میشناسید؟در همین وبلاگ مراجعه کنید والسلام
 
 
موسیقی وبلاگ
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
فهرست موضوعی یادداشت ها

من کیستم؟منو میشناسید؟[3] . غم نامه ی نان![2] . راز رشید-سید حسن حسینی[2] . شعر[2] . غم نامه . اوح عطش -سهیل محمودی . جملات کوتاه وزیبا . مولانا . نی نامه ی قیصر .

 
 
آرشیو

بهار 1387
زمستان 1386

 
 
لینک دوستان

پایگاه اینترنتی1122
قیصر امین پور
معلم عزیزم دکتر صفره
استاد سید مهدی شجاعی
استاد شهاب مرادی
دوست عزیزم محسن کوهنوردوشاعر
زنده یاد سید حسن حسینی
علی رضا قزوه
دکتر محمدرضا ترکی
سهیل محمودی
افلاکیان خاک نشین

 
 
لوگوی دوستان


 
 
ای پاک مرد یثربی

سلام

 امروز ناگهان دلم برای حرم مولا علی موسی الرضا تنگ شد و برایه همین این سروده ی زیبا از زنده یاد مهدی اخوان ثالث_شادی روحش صلوان_را از این منبع نقل می کنم:

ای علی موسی الرضا! پاکمرد یثربی، در توس خوابیده!

من تو را بیدار می دانم.

زنده تر، روشن تر از خورشید عالم تاب،

از فروغ و فرّ و شور زندگی سرشار می دانم.

گر چه پندارند: دیری هست، همچون قطره ها در خاک،

رفته ای در ژرفنای خواب،

لیکن ای پاکیزه باران بهشت! ای روح! ای روشنای آب!

من تو را بیدار ابری پاک و رحمت بار می دانم.

ای [چو بختم] خفته در آن تنگنای زادگاهم توس!

ـ [در کنار دون تبهکاری که شیر پیر پاک آیین، پدرت،

آن روح رحمان را به زندان کشت] ـ

من تو را بیدارتر از روح و راح صبح، با آن طرّه زرتار می دانم.

من تو را بی هیچ تردیدی [که دلها را کند تاریک]

زنده تر، تابنده تر از هر چه خورشید است، در هر کهکشانی، دور یا نزدیک،

خواه پیدا، خواه پوشیده،

در نهان تر پرده اسرار می دانم.

با هزاری و دوصد، بل بیشتر، عمرت،

ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده!

مهربان خورشید تابنده!

این غمین همشهری پیرت،

این غریبِ مُلکِ ری، دور از تو دلگیرت،

با تو دارد حاجتی، دَردی که بی شک از تو پنهان نیست،

وز تو جوید [در نهانی] راه و درمانی.

جاودان جان جهان! خورشید عالم تاب!

این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک،

یا علی موسی الرضا! دریاب.

چون پدرت، این خسته دل زندانی دَردی روان کُش را،

یا علی موسی الرضا! دریاب، درمان بخش.

یا علی موسی الرضا! دریاب.

 

 



مهرداد(چهارشنبه 87 فروردین 14 ساعت 9:38 عصر )

دیدگاه‌های دیگران ()

 

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نی شکسته
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved